ایران از جمله کهن ترین و متمدن ترین کشورهای جهان به شمار می آید؛ سرزمینی با فرهنگی پویا و تمدنی پایدار که هزاران سال بی وقفه استمرار یافته است. داستان نویسی مکتوب یکی از جلوه های شاخص تمدن های باستانی است که پیشینۀ آن در ایران به حدود سه هزار سال پیش بازمی گردد. این مقاله به بررسی الگوهای روایت در ادبیات کلاسیک فارسی می پردازد. شیوه های روایت در این حوزه را می توان در پنج الگوی کلی دسته بندی کرد: الگوی تکرارشونده، الگوی دانه های مروارید بر بشقاب، الگوی رشتۀ مروارید (گردنبند مروارید)، الگوی خوشۀ انگور، و الگوی روایت های کلان شامل داستان های فرعی. شایان ذکر است که تنوع این الگوها ارتباط تنگاتنگی با آداب، سنت ها و ذائقۀ فرهنگی جامعۀ ایران کهن دارد. ردپای این شیوه های روایت گری را می توان تا قرن بیستم در ادبیات کلاسیک فارسی پی گرفت، اما پس از آن، تحت تأثیر ادبیات مدرن اروپایی، این الگوها به تدریج کم فروغ شده و از صحنۀ ادبیات معاصر فارسی کنار رفته اند.